- گل کلم
- نوعی کلم با گل هایی به شکل تودۀ سفید اسفنجی و سفت
معنی گل کلم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلرنگ، به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ
فرانسوی آب سبز از بیماری های چشمی
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آینه جامی: روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. (محسن تاثیر)
حمل و نقل گل و خاک: کپه گل کشی
دردی که پس از کشیدن گلاب بجای ماند و بکار رنگ کردن پارچه آید: زلف و رخ او دیده بهم گفت نصیرا از عنبر و گل ساخته گلکامه خورشید. (ابو نصر نصیرای بدخشانی)
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
گل زرد
افزایش فشار داخلی چشم که با درد و سفتی کرۀ چشم و محدود شدن میدان دید مشخص می شود و ممکن است منجر به کوری شود، آب سیاه
پرگویی، پرحرفی، بحث بیهوده
کل کل کردن: پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
کل کل کردن: پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
فرانسوی پادهسر پادیخ ساده ترین چند الکلیها است زیرا فقط دارای دو اتم کربن است که هر یکی از آنها دارای یک عامل الکی است. جسمی است شیرین و چون محلولش در آب دیر منجمد میشود دراتومبیل ها بعنوان ضد یخ بکار میرود گلیکول
نم قلیل، نم اندک، آب بسیار اندک و کم که بر چیزی پاشند